دوست یابی (قسمت ششم)
20) آنچه زداینده محبت است 1
آنـچه در صفحات پیش مورد بحث قرار گرفت همگى درباره مقدمات دوستى و موجباتى بود که انـسـان را در بـه دسـت آوردن دوسـتان و کسب محبوبیت در میان آنان یارى مى دهد.اکنون در مباحثى که بزودى خواهد آمد از آنچه این پیوند روحى را مى گسلد و این رابطه مقدس را مى برد سخن گفته خواهد شد.
پـیـامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) که این کتاب ما بر پایه راهنماییهاى درست وآموزشهاى صـحـیـح آنها استوار است به هر چیزى که بر دوستى و وداد بیفزاید و نهال محبت و برادرى را در سرزمین دلها بنشاند دعوت و بدان مردم را ارشاد و تشویق کرده اند و به همین گونه از هر چیزى که در نفوس کینه و دشمنى پدید آورد مردم را برحذر داشته و به زیانها و خطرهایى که در این راه اسـت هـشـدار داده انـد, خطرهایى که به هر خردمندى واجب است از آنها دورى جوید تا بتواند با دوسـتانش در زندگى سراسرتوام با رفاه و سرور که شادیها آن را احاطه کرده دوستى و وفادارى آن را فرا گرفته باشدبه سر برد.
1- چاپلوسى
تملق و چاپلوسى جرثومه مرگبارى است که پیوسته پیکره دوستى را مى پوساند تا آنگاه که آن را از بن براندازد و پایه هاى آن را منهدم سازد, چه دوستى اگر بر اخلاص صحیح قلبى و مودت روحى صـادقـانه و بى شایبه تکیه نداشته باشد چیزى جز یک نوع دوستى ظاهرى نیست که نه امیدى به سود آن است و نه فایده اى از آن به دست مى آید. از این روپیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) ما را بـه اخـلاص در دوسـتى امر کرده و از تملق وچاپلوسى پرهیز داده و از عواقب وخیم آن برحذر داشته اند.
پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هنگامى که مردم اظهار علم و دانش کنند در حالى که عمل به آن را ضـایع سازند و به زبان دوستى کنند در صورتى که به دل , با یکدیگر دشمن باشند, و قطع رحم مى کنند خداوند آنها را لعن مى کند و کر و کورشان مى گرداند. امام باقر(ع ) فرموده است : چاپلوسى از اخلاق مؤمن نیست.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : چاپلوسى زیاد موجب بدگمانى است , هنگامى که مورداعتماد دوست خود قرار گرفتى از تملق به حسن نیت باز گرد.
امام عسکرى (ع ) فرموده است : بد بنده اى است آن که داراى دو چهره و دو زبان است دوستش را در حـضـور مـى سـتاید و در غیاب از او بد مى گوید, اگر چیزى به دوستش عطاشود به او رشک مى برد, و اگر گرفتار شود او را یارى نکرده و خوار مى کند.
2- خیانت به دوستان
خـیـانـت از زشت ترین گناهها و ناپسندترین رذیله ها و نشانه پلیدى باطن و پستى اخلاق است , و هرگاه خیانت نسبت به دوستان صورت گیرد جرمى سخت تر و گناهى بزرگتراست چه علاوه بـر قـبـح ذاتى موجب از میان رفتن حرمت دوستى و تعدى به حقوق آن وسبب گسیختن پیوند رفاقت و بریدن رشته مودت و برادرى است .
از ایـن رو ائمـه اهـل بـیت (ع ) اهتمام بسیار به این امر داشته و جامعه اسلامى را از آلودگى به این خوى زشت هشدار داده و بر حذر داشته اند. امـیـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده است : مؤمن برادر (دینى ) خود را سرزنش نمى کند, و به اوخیانت نمى ورزد, و او را متهم نمى سازد, و وى را خوار نمى کند, و از او بیزارى نمى جوید.
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : مـسـلـمان برادر مسلمان است به او ستم نمى کند و او راخوار نمى سازد, و به او خیانت نمى کند. نـیـز: مـؤمـن برادر مؤمن است به او ستم نمى کند, خوارش نمى گرداند, فریبش نمى دهد,از او بدگویى نمى کند, به او خیانت نمى ورزد, و به وى دروغ نمى گوید. نیز: با مردم غش به کار مبر که بى دوست مى مانى و غش شعبه اى از خیانت است . نیز: مسلمان برادر مسلمان است به او خیانت نمى کند و فریبش نمى دهد, و ستم به اونمى کند, و به وى دروغ نمى گوید, و از او بدگویى نمى کند. هـرگـاه نـسبت به برادر دینى خود قصد بدى در دل داشته باشى به او خیانت کرده اى , چنان که امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : بر شما باد تقواى الهى و این که در دل خود نسبت به برادر مؤمن خـویـش چـیـزى را پنهان نکنید که آن را براى خود دوست ندارید چه هربنده اى چیزى را درباره بـرادر مـؤمـنـش در دل پنهان بدارد که آن را براى خود دوست نمى دارد خداوند آن را سبب بروز نفاق در دلش قرار مى دهد.
هرگاه برادر دینیت تو را بر رازى امین دانست چنانچه آن را افشا کنى به او خیانت کرده اى , چنان که امام باقر(ع ) فرموده است : از خیانت است که از راز برادر دینى خودسخن گویى .
هـرگاه برادر دینیت با تو مشورت کند و تو او را به راهى راهنمایى کنى که در آن زیان اوست به او خـیـانـت کـرده اى , چـنان که پیامبر خدا(ع ) فرموده است : کسى که برادر دینى خود را به امرى راهنمایى کند و بداند صلاح او در غیر آن است به وى خیانت کرده است .
از خـیانت به دوست آن است که برخى از لغزشهایش را در خاطر نگهدارى کنى تا او رامیان مردم رسـوا گـردانـى بـلـکـه ایـن عمل به کفر نزدیکتر است , چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : کـمـتـریـن کـفر آن است که انسان از برادر دینى خود سخنى بشنود و آن رادر خاطر نگهدارد و بخواهد به وسیله آن او را مفتضح سازد, آنان (در آخرت ) بهره اى نخواهند داشت .
نـیز از خیانت است که چیزى درباره او بگویى که از قدرش بکاهد و به حرمت او زیان رساند,
چنان که پیامبر گرامى (ص ) فرموده است : هر کس از برادر (دینى ) خود چیزى نقل کند و منظورش از مـیـان بـردن عـدالـت و مروت او باشد و از او عیبجویى کند خداوندبه کیفر گناهش او را هلاک خـواهـد کـرد تـا آنـگـاه کـه از عهده آنچه گفته است برآید و هرگزنخواهد توانست از عهده آن برآید. از خـیـانـت اسـت آن کـه بـه او دروغ بگویى در حالى که او تو را راستگو مى پندارد, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : خیانت بزرگى است که تو به برادر (دینى ) خود مطلبى بگویى که او تو را در آن صادق مى داند در حالى که تو در آن به او دروغ مى گویى .
از خـیانت است آن که مشاهده کنى که برادر دینى تو کار زشتى انجام مى دهد و تو او را بازندارى , چـنـان کـه امام صادق (ع ) فرموده است : کسى که ببیند برادر (دینى ) وى مرتکب کارى است که ناخوشایند اوست و وى را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است . از خـیـانـت اسـت این که در دل برادر (دینى ) خود را دوست بدارى لیکن او را از آن خبرندهى و آگاهش نکنى , چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسى که نسبت به برادرمسلمانش در دل خود احساس دوستى کند و او را بدان آگاه نسازد به وى خیانت ورزیده است . از خیانت آن است که برادر دینى تو در حاجتى از تو کمک بخواهد و تو در برآوردن حاجتش با تمام تـوان خـود نـکـوشـى , چـنان که امام صادق (ع ) فرموده است : هر مردى ازاصحاب ما که یکى از بـرادرانش در حاجت خود از او کمک بخواهد و او با تمام توان خوددر برآوردن حاجتش نکوشد به خدا و پیامبرش و مؤمنان خیانت کرده است .
کـسـى که دلش را پاک و درونش را نسبت به برادران مؤمن خود اصلاح کند و کینه و نیت بدى از آنها به دل نداشته و در دوستى و محبت خود اخلاص داشته باشد زندگانى خودرا به اتفاق آنان با سعادت و خوشبختى سپرى خواهد کرد و پس از مرگ به مقامات عالى دست خواهد یافت چنان که از حدیث زیر روشن خواهد شد.
انـس بـن مـالک نقل کرده که : نزد پیامبر خدا(ص ) نشسته بودیم , آن حضرت فرمود: همین حالا مـردى از اهـل بـهـشـت بر شما وارد مى شود پس از آن مردى از انصار در حالى که قطره هاى آب وضویش از محاسنش مى چکید و نعلین خود را به دست چپش آویزان کرده بود وارد شد . فرداى آن روز نـیز پیامبر(ص ) همان سخن را تکرار فرمود, و همان مردمانند بار نخست ظاهر گردید . چون روز سـوم شـد پیامبر(ص ) همان کلمات را تکرار کرد, وآن مرد مانند بار نخست وارد شد .
هنگامى که پیامبر خدا(ص ) از جا برخاست عبداللّه بن عمر به دنبال آن مرد رفت و به او گفت : من با پدرم کـشمکش داشتم به همین سبب سوگند یاد کردم که تا سه روز بر او وارد نشوم اگر صلاح بدانى مرا نزد خود سکنا ده تااین سه روز بگذرد .
آن مرد گفت : آرى .
انس گفته است : عبدااله نقل مى کرد که این سه شب را نزد او به سر بردم و ندیدم که درساعتى از شب براى عبادت برخیزد و تنها هنگامى که در بستر خود تغییر وضع مى دادذکر خدا مى گفت تا آنگاه که براى اداى نماز صبح بر مى خاست . عبداللّه گفته است : اما من در این مدت جز خوبى از او نشیندم .
هنگامى که آن سه شب سپرى شد و نـزدیـک بـود عـمـل او را حقیر بشمارم به او گفتم : اى بنده خدا! میان من و پدرم درگیرى و هجرتى واقع نشده است لیکن از پیامبر خدا(ص ) شنیدم که سه بار مى فرمود:همین الان مردى از اهل بهشت بر شما وارد مى شود و در هر سه بار تو وارد مى شدى ازاین رو خواستم نزد تو به سر برم تـا بنگرم عملت چیست تا به تو اقتدا کنم , و ندیدم عمل بزرگى انجام دهى پس چه چیزى تو را به آن جـا رسانده که پیامبر خدا(ص ) درباره ات چنین فرموده است ؟ پاسخ داد: جز آنچه دیدى عملى ندارم .
عبداللّه گفته است : هنگامى که بر مى گشتم مرا صدا کرده و گفت : من غیر از آنچه دیدى نـیـسـتم جز این که دردرون خود نسبت به احدى از مسلمانان کینه ندارم , و به کسى که خداوند خـیـرى را به او عطاکرده است حسد نمى ورزم . عبداللّه گفت : این همان چیزى است که تو را به این مرتبه رسانده است .
شـایـسـتـه ذکر است که انسان خردمند تنها با کسى دوستى مى وزد که در محبت با اخلاص و در بـرادرى وفـادار بـاشـد و هـرگـز دوسـتى و محبت را در غیر مورد خود به کار نمى برد. چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : با کسى که وفا ندارد دوستى مکن .
3- جدال و ستیز
گـمـان مکن براى ویران کردن پایه هاى دوستى و تیره کردن صفاى برادرى میان مردم چیزى از جدال و کشمکش مؤثرتر باشد هر چند جدال کننده در عمل خود بر حق باشد.این امرى ملموس و براى هر کسى که با مردم آمیختگى و معاشرت دارد و به امور آنهاآگاه است محسوس مى باشد, از ایـن رو احـادیـث متواترى از پیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) وارد شده که مردم را به ترک جدال و کشمکش تشویق مى کند و نتایج بد وعواقب وخیم آن را که موجب زیانهاى بزرگ و ایجاد کینه و دشمنى در دلهاست توضیح مى دهد.
از ابى امامه باهلى نقل شده که گفته است : پیامبر خدا(ص ) بر ما وارد شد در حالى که ما بایکدیگر در مـجـادله بودیم , آن حضرت در خشم شد و فرمود: جدال را که خیرش اندک است رها سازید و کـشـمـکـش را کـه سـودش نـاچیز است ترک کنید چه آن دشمنى را درمیان برادران و دوستان برمى انگیزد.
نـیـز: بـا بـرادر (دیـنـى ) خـود مـجـادلـه و شـوخـى مـکـن و بـه او وعـده اى مـده کـه در آن تخلف کنى .
نیز: جدال راترک کنید چه حکمتى از آن فهمیده نمى شود و از فتنه آن ایمنى نیست .
نیز: هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى گرداند مگر آنگاه که جدال را ترک کند هرچند بر حق باشد.
نـیـز: از جـدال و دشـمنى بپرهیزید چه آن دلها را نسبت به دوستان بیمار مى کند و نفاق درآنها مى رویاند.
امـیـرمـؤمـنـان (ع ) در وصـیت خود به کمیل بن زیاد نخعى فرموده است : اى کمیل از مجادله و کشمکش بپرهیز چه تو با این عمل بى خردان را بر خود مى شورانى .
امام حسین (ع ) فرموده است : با افراد بردبار و اشخاص بى خرد مجادله مکن چه بردبار باتو دشمن مى شود و بى خرد تو را نابود مى کند. امـام صـادق (ع ) فـرموده است : با افراد بربار و اشخاص بى خرد جدال مکن چه بردبار با تودشمن مى شود و بى خرد به تو آزار مى رساند. بـه مؤمن طاق وصیت فرمود که : اى پسر نعمان اگر مى خواهى دوستى تو با برادر دینیت صاف و پیوسته از تیرگى مصون باشد با او شوخى و جدال و مخاصمه و فخر فروشى مکن .
نـیـز: از دشمنى بپرهیزید چه دل را به خود مشغول مى سازد و نفاق ایجاد مى کند و کینه هاپدید مى آورد.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : جـدال دوسـتـیـهـاى کهن را تباه مى کند, و پیوندهاى محکم رامـى گـسـلـد, و کـمـتـریـن چـیـزى کـه در آن اسـت غـلـبـه جـویى است و آن اساس از هم گسیختگى است .
امام عسکرى (ع ) فرموده است : ستیز مکن تا شکوه تو از میان برود. دیل کارنگى بخشى از آن را زیر عنوان مجادله مکن به این موضوع اختصاص داده که از جمله در آن آمده است : من در آن هنگام که کودک بودم آماده بودم که در هر چیزى به کشمکش و مباحثه پردازم و چون وارد دانشگاه شدم منطق را فرا گرفتم تا به کمک آن بربحث و مجادله توانایى یابم و سرانجام در مناظراتى که تشکیل مى شد در هر موضوعى که بود شرکت مى کردم .
بر من لازم بود میل به خود نمایى و اظهار وجود را که در من بود به هر قیمتى که باشداشباع کنم و سرانجام در نیویورک به فرا گرفتن دانش مناظره و طرق مجادله پرداختم وروزى فرا رسید - و از گفتن آن بسیار شرمنده ام - که کتابى در این موضوع فراهم کردم من از همه این کار و کوششها یک نتیجه به دست آوردم و آن این که براى پیروزى درمجادله تنها یک راه وجود دارد و آن دورى جستن از آن است به همان گونه که از مارخوش خط و خال یا زلزله ویرانگر دورى مى شود. سـپـس بـحث خود را با این گفتار پایان مى دهد: براى آن که مردم را به سمت دیدگاههاى خود جلب کنى از قاعده شماره 1 پیروى کن : مجادله مکن و بدان که بهترین راه براى پیروزى در مجادله دوى جستن از آن است .
****
) آنچه زداینده محبت است 2 (تکلف با دوستان)
4- تکلف با دوستان
انسان خوش دارد که در رفتار با دوستش از آزادى خویش برخوردار باشد خواه درنشستن یا لباس پـوشـیدن و یا سخن گفتن و این که پایبند قیدها و رسمهایى نباشد که جامعه بر او تحمیل کرده است , چه آزادى از این قیود از حفظ آداب و شرم , در دوستى گویاتر و به محبت نزدیکتر است .
امـا هرگاه از دوستش رودربایستى داشته باشد به همان گونه که نسبت به دیگر مردم داردو در بـرابر او پایبند آداب و رسوم باشد همان طور که در برابر جامعه پایبند است هرگز دراین دوستى لـذت و حـلاوتـى نخواهد یافت بلکه سنگینى بار آن را بر دوش خود احساس خواهد کرد و بسا این احـسـاس او را به انصراف از دوستى و قطع آن بکشاند. از این روپیامبر گرامى (ص ) فرموده است : بدترین دوستان کسى است که براى او به رنج بیفتى .
امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : شرط همدمى ترک تعارفات است . نیز: هرگاه مؤمن با دوستش کمرویى کند از او جدا شده است . نـیـز: بـدتـریـن دوستان کسى است که براى او به رنج افتد و بهترین آنها کسى است که دیدارش برایت اطمینان آور و غیبت او برایت آرامش بخش باشد. امـام صـادق (ع ) فـرموده است : سنگین ترین دوستان بر من کسى است که به خاطر من خودرا به رنج اندازد و سبکترین آنها بر دل من کسى است که با او چنان باشم که در تنهایى هستم . مـتـکـلـف و تعارفى را با نشانه هایى که پیامبر خدا(ص ) ذکر کرده است مى توان شناخت ,فرموده اسـت : انـسـان متکلف را سه نشانه است : در حضور تملق مى گوید, در غیاب غیبت مى کند, و در هنگام مصیبت شماتت و شادکامى مى کند. یکى از حکیمان گفته است : بریدن مردم از همدیگر به سبب تکلفات و تعارفات است .
5 - دورى گزیدن از دوستان
از آنچه گذشت اهمیت دوستى و آثار گسترده آن در زندگى انسان و شدت اهتمام پیامبر(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) در این باره بخوبى دانسته شد تا آن جا که آنان برقرارى رابطه دوستى را از برترین اعمال و مقرب کننده ترین آنها به خداوند شمرده اند, به همین سبب دورى از دوست گناهى است که عقل سالم آن را زشت مى شمارد, و وجدان زنده و بیدار از آن سرباز مى زند, و پیامبر(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) مردم را از آن برحذرداشته اند, چه این عمل به بروز کینه منجر مى شود و رشته مودت و پیوند برادرى ودوستى را در معرض قطع و گسیختگى قرار مى دهد.
پـیـامبر خدا(ص ) در وصیت خود به اباذر فرموده است : اى اباذر از دورى جستن از برادر(دینى ) خـود بپرهیز چه با دورى جستن (از برادر دینى ) عمل مورد قبول واقع نمى شود.اى اباذر من تو را از هـجران نهى مى کنم و اگر از آن ناگزیرى بیش از سه روز دورى مجوى زیرا کسى که در حال هجران ازبرادر دینى خود بمیرد دوزخ برایش سزاوارتراست . نیز: هر کس بیش از سه روز از برادر (دینى ) خود دورى کند وارد دوزخ مى شود. نـیـز: اعـمال انسان در هر دوشنبه و پنجشنبه به پیشگاه خداوند عرضه مى شود و حق تعالى همه کـسـانـى را کـه به او شرک نورزیده اند مى آمرزد جز کسى که میان او و برادر(دینى ) وى دشمنى باشد, خداوند مى فرماید: این دو را ترک کنید تا آشتى کنند. امـام باقر(ع ) فرموده است : دو تن مؤمن که بیش از سه روز از همدیگر جدایى گزینند من از آنها بیزارى مى جویم . امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : دو تن از همدیگر دورى اختیار نمى کنند جز این که یکى ازآنها سـزاوار بیزارى و لعنت است و بسا هر دو سزاوار آن باشند . یکى از اصحاب آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم , ستمکار مستحق آن است لیکن ستمدیده چرا؟فرمود:براى آن که ستمدیده برادرش را بـه حـفـظ پـیـونـد بـا خود دعوت نکرده و از گفتار اوچشم نپوشیده است از پدرم شنیدم که مـى فـرمـود: هرگاه دو تن با همدیگر نزاع کنند ویکى دیگرى را ترک کند باید مظلوم به رفیقش مـراجـعه کند و به او بگوید: اى برادر! من ستمکارم , تا بدین گونه جدایى میان آنها بر طرف شود, چه خداوند متعال داورى دادگراست و حق ستمدیده را از ستمکار مى گیرد.
ائمـه اهل بیت (ع ) به ما دستور داده اند که با برادران دینى خود پیوند و ارتباط برقرار کنیم هر چند بـه وسیله سخنانى خوش باشد . امام صادق (ع ) فرموده است : با برادران (دینى )خود بپیوندید و به آنها نیکى و احسان کنید هر چند منحصر به سخنانى خوش و اداى پاسخ باشد. بازگشت دو برادر مؤمن که از همدیگر جدا شده اند به حالت صفا و یکدلى کار دشوارى نیست بلکه بسیار آسان است و تنها به اندگى شیرین زبانى و گشاده رویى و چشمپوشى از بدیها و گذشت از گـنـاهـهـا نـیاز دارد, در این صورت رجوع پس از مفارقت و وصل پس ازهجران براى آنان آسان مى شود, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : سرعت الفت دلهاى نیکان به هنگامى که همدیگر را دیدار مى کنند - هر چند دوستى خود را به زبان اظهار نکنند - مانند سرعت آمیختگى آب باران با آب رودخانه هاست , و دورى الفت دلهاى فاجران و بدکاران در وقتى که یکدیگر را دیدار مى کنند - هر چند به زبان اظهاردوستى کنند - مانند دورى حیوانات از عواطف و مهربانى به یکدیگر است اگر چه مدتهاى طولانى از یک آخور علوفه خورده باشند.
اگر میان دو برادر دینى جدایى و قطع رشته دوستى اتفاق افتد آن که برتر و محبوبتر نزدخداوند اسـت یـکى از آن دو تن است که در برقرارى رابطه برادرى و گشودن باب گفتگوسبقت گیرد, چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است :
هر دو تن مسلمان که از یکدیگردورى گزینند تا سه روز بـگـذرد و آشـتى نکنند از اسلام خارج مى شوند و میان آنهادوستى و پیوندى نیست اما هر کدام از آنـهـا در گفت و شنود با برادر خود سبقت گیرد درروز حساب در رفتن به بهشت پیشى خواهد گرفت . هـر قـدر جدایى و دورى از یکدیگر طولانیتر باشد گناه آنها بزرگتر خواهد بود, پیامبرخدا(ص ) فـرموده است : دورى گرفتن انسان از برادر (دینى ) خود تا مدت یک سال به منزله ریختن خون اوست .
یکى از شاعران گفته است :
و لاتقطع اخا من اجل ذنب ----- فان الذنب یغفره الکریم
و به سبب آن که دورى گزیدن دوستان از یکدیگر و بریدن رشته دوستى آنها موجب بروز زیانهاى بـزرگ بـراى آنـان اسـت . پـیـامـبـر خـدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) تفرقه اند از آن میان دوستان را گـنهکارترین مردم در پیشگاه خداوند به شمار آورده اند, چنان که پیامبرخدا(ص ) فرموده است : آیا شما را به بدترین مردم آگاه نکنم ؟ عرض کردند: چرا اى پیامبر خدا, فرمود: آنها کسانى هستند کـه در راه سـخـن چـیـنـى و تـفرقه افکنى میان دوستان گام برمى دارند و در جستجوى معایب پاکانند. همچنین ایجاد الفت میان برادران دینى را در صورت نفرت از یکدیگر و فراهم کردن نزدیکى میان دوستان را به هنگام دورى از هم از بزرگترین و بافضیلت ترین اعمال شمرده اند. پیامبر خدا(ص ) به ابى ایوب انصارى فرموده است : اى ابا ایوب ! آیا تو را راهنمایى نکنم به عملى که خـدا را خـشـنـود مـى کند . عرض کرد: چرا اى پیامبر خدا, فرمود: مردم را بایکدیگر آشتى ده به هـنـگـامـى کـه رابـطـه آنـها تباه شود و آنها را دوست یکدیگر گردان دروقتى که با هم دشمن شوند.
نـیز: کسى که در راه اصلاح میان دو تن گام بردارد تا زمانى که باز مى گردد فرشتگان خدابر او درود مى فرستند و پاداش شب قدر به او داده مى شود. امـام باقر(ع ) فرموده است : خدا رحمت کند کسى را که میان دو تن از دوستان ما الفت ودوستى ایجاد کند اى گروه مؤمنان با هم الفت گیرید و نسبت به همدیگر مهربان باشید. شـارع مقدس به سبب کثرت اهتمام نسبت به الفت دادن دلهاى متنفر از همدیگر دروغ گفتن را در این راه مباح کرده است چه زیانى که از پراکندگى و جدایى برادران دینى از هم ناشى مى شود و آثار نامطلوب آن از دروغ بیشتر و خطر آن بزرگتر است از این رو در این مورد دروغ جایز شمرده شده است . پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسى که میان دو تن آشتى برقرار مى کند دروغگونیست . نیز: هر دروغى بر فرزند آدم نوشته مى شود جز کسى که دروغى مى گوید تا میان دو تن را اصلاح اصلاح کند. امـام صادق (ع ) فرموده است : هر دروغى مورد باز خواست قرار مى گیرد جز در سه جا : مردى که در جـنـگـهایش حیله به کار مى برد, این گناه از او برداشته شده است , و کسى که میان دو تن را آشـتى مى دهد و دیدار او با یکى غیر از دیدار او با دیگرى است ومنظورش اصلاح میان آنهاست , و کسى که به همسرش وعده اى مى دهد و نمى خواهدآن را انجام دهد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.